آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

نقاشی

سلام به روی ماه گلی عسلی مامانی همیشه خوب و سلامت باشی مامان جان دیشب یه حالی کردم با اون نقاشی کشیدنت که امروز با وجود کار زیاد تصمیم گرفتم حتما برات بنویسم که پیکاسو شدی و نقاشی میکشی اونم به چه خوشگلی آخه من توقع نداشتم از تو که هنوز 2سال و ٢ ماهت همچین نقاشی دقیق و خوشگلی .........     طبق معمول مداد رنگی هات و آوردی و به مامانی گفتی که برات یه جوجه طلایی بکشم همیشه شعرش رو هم برات میخونم و میکشم تو هم شعرش رو بلدی و خیلی خوشگل میخونی بعد خودت شروع کردی کشیدن یه جوجه رو یه کاغذ دیگه و سرت و انداخته بودی پایین و شعرش روهم میخوندی کارت که تموم شد نناشیتو آوردی به مامانی نشون دادی منم که انقدر ذوق کردم از اون ...
27 مهر 1390

2سال و 2 ماهگی خانمی

سلام عزیز مامانی آخ که نمی دونی با این کارهات جدیدا چه غوغایی تو دل مامان به پا کردی هرروز این قصه رو باهات داریم که مامان محبوبی نرو سرکار    من خوابم میاد    مامانی پیشم بمون  وقتی خونه مامان جون اینا میریم سفت گردن منو میچسبی و میگی نرو مامان منم میام   واییییییییییییییییییییییییییییییییی الهی دورت بگردم این دلتنگیت و دوست داشتنت دقیقا به قیمت از دست دادن کل اعصاب مامانی برای تمام روز تموم میشه میام سرکار تا وقتی برمی گردم یه دقیقه هم آرامش ندارم تا به تو برسم شاید اگه مثل کوچیکتریهات می موندی و بی تابی نمی کردی من فقط دلتنگت میشدم و دیگه اعصابم انقدر داغون نبود همش صدای گریه صبحت تو گوشم .........
13 مهر 1390
1